اسم مبارك ايشان جعفر و كنيۀ
مشهور آن حضرت ابيعبدالله و لقب مشهور ايشان صادق است. عمر مبارك آن بزرگوار شصت
و پنج سال بود.1]در سال هشتاد و سوم
هجرت2] و بنابر مشهور در هفدهم ربيعالاول
كه روز ولادت با سعادت حضرت رسول(ص) است به دنيا آمد و در سال صد و چهل و هشت 25
شوال المكرم به امر منصور دوانيقي مسموم و شهيد شد. مدت امامت آن بزرگوار سي و
چهار سال بود.3]
حضرت صادق(ع) در اين سي و چهار
سال، شيعه را زنده كرد. خدمات آن حضرت به شيعه به حدي است كه شيعه را جعفري ميگويند.
اين امتيازي مهم براي امام صادق(ع) است. غالب روايات شيعه از امام صادق(ع) نقل شده
است. مرحوم محقق(ره) در معتبر ميگويد: در فنون مختلفۀ اسلامي، به قدري از امام
صادق(ع) روايت شده است كه عقل در تحير است.
بزرگان شيعه و سني اقرار دارندكه
چهار هزار نفر از امام صادق روايت نقل نمودهاند.4]كشي ميگويد: ابان بن تغلب سي هزار روايت از
امام صادق نقل نموده است. نجاشي ميگويد كه وشا گفته: نهصد نفر از بزرگان را در
مسجد رسول الله ديدم كه همه ميگفتند: حَدَّثَنِي جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ
الصَّادِق.
چون عمر امام صادق(ع) در پايان
دولت بنياميه و اول دولت بنيعباس واقع بود و اين دولت قدرتي نداشتند، ـ دولت بنياميه
رو به زوال بود و دولت بنيعباس هنوز قدرتي نيافته بود، ـ از اين جهت توانست
به نشر معارف اسلامي بپردازد و چندين هزار دانشمند در علوم اسلامي در عالم اسلام
تربيت كند. امام صادق در فقه شاگرداني چون: جميل بن دراج، عبدالله بن مسكان،
عبدالله بن بكير، حماد بن عيسي، حماد بن عثمان
و ابان بن عثمان را كه از فقهاي بزرگ اسلامند، به اسلام هديه كرد كه از
اصحاب اجماع بودند؛ يعني اماميه روايات آنان را بدون تفحص و چون و چرا ميپذيرد.
در علم كلام شاگرداني چون هشام بن الحكم و مفضل، و در تفسير كسي مثل ابي حمزه
ثمالي را به عالم اسلام تحويل ميدهد. در مدت عمر سي و چهار سالۀ ايشان، مذهب تشيع
رونق گرفت. ولي در دولت منصور دوانيقي علاوه بر محدوديتهايي كه براي ايشان پديد
آمد و به عناوين مختلف از درس و تماس با ايشان و از انتشار روايات جلوگيري شد،
افرادي را نيز در مقابل ايشان ساختند و از آنان فوقالعاده طرفداري شد، تا از
اين راه بتوانند نور معنويت امام صادق را خاموش كنند.
ابوحنيفه، قتاده و امثالهم را در
فقه، سفيان ثوريها را در عرفان، ابن ابي العوجاها را در عقايد ساختند؛ ولي روشن
بود كه اين گونه افراد نميتوانستند در مقابل آن بزرگوار بايستند. نقل شده كه
منصور جلسهاي تشكيل داد كه امام صادق را علاوه بر بياحترامي مجاب كنند!
قتاده چهل مسألۀ غامض تهيه كرد كه از امام صادق(ع) بپرسد. چون امام صادق(ع) وارد.
جلسه شد، ناگهان همه برخاستند و امام صادق
را بالاي مجلس جا دادند. ابهت امام، مجلس را فراگرفت. سكوت بر جلسه حكمفرما بود تا اينكه امام صادق
سكوت را شكست و از قتاده پرسيد: سؤالي داري؟
قتاده گفت: يا بن رسول الله! آيا
پنير خوردن حلال است؟
امام صادق تبسم نمودند و
فرمودند: مسايل تو از اين قبيل است؟
قتاده گفت: نه به خدا، من چهل
مسألۀ مشكل تهيه كرده بودم؛ ولي ابهت تو همه را از ياد من برد. امام صادق(ع)
فرمودند: ميداني در حضور چه كسي نشستهاي؟
نزد كسي هستي كه خداوند دربارهاش
فرموده است: فِي يُبُوتٍ اَذِنَ اللّهُ اَنْ تُرْفَعَ وَيُدْ كَرَفِيهَا اسْمُهُ
يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَاْلآصَالِ. رِجَالٌ لاُتلْهِيهِمْ
تِجَارَةٌ وَلاَيَبْعُ عَنْ ذِكْرَ اللّهِ.5]
«در خانههايي
كه خدا خواسته است مرتفع باشند ـ شخصيت اجتماعي دارند، ابهت آنان در دلها است ـ خانههايي كه در
آنها هميشه، هر صبح و شام ذكر خدا را تسبيح ميكنند، مرداني كه
داد و ستد، آنها را از ياد خدا باز نميدارد.»
قتاده
گفت: يا بن رسول الله! آن خانهها، خانههاي خشتي و گلي نيست، آن خانهها، بدنهاي
مطهر شما است.
راجع به
امثال ابن ابي العوجاها نيز بايد گفت
همانطور كه اميرالمؤمنين صاحب اشتري بود كه چون شير غران لشكر معاويه را پايمان ميكرد،
امام صادق نيز كسي چون هشام بن حكم را داشت كه ابن ابي العوجاها در مقابلش چون
روباهي در چنگال شير بودند، و بحثهاي آن
بزرگوار با دشمنان اهل بيت(ع) در تاريخ ضبط است.
بني
عباس چون نتوانستند از اين راههاي مرموز نتيجه بگيرند، امام صادق را در مضيقۀ
شديدي قرار دادند. درس او را تعطيل و ايشان را خانهنشين كردند. حتي راوي ميگويد:
«خدمت امام صادق رفتم و ديدم «اَلْبَابُ
عَلَيهِ مُغْلَقٌ وَالسِّتْرُ عَلَيْهِ مَرْخي»: يعني: در اتاقي با پردههاي آويختۀ ممنوع از ملاقات
با ديگران بود؛ تا سرانجام ايشان را مسموم
و شهيد كردند.»
پي نوشت
ها:
[1].
اصول كافي ج 1 ص 472.
[2].
اصول كافي ج 1 ص 475.
[3].اصول کافي ج 1 ص 472.
[4].
مناقب ابن شهر آشوب ره ج 4 ص 247 ابن عقده در كتاب الرجال، ارشاد مفيد (ره) ج 2.
[5].
نور، آية 36 و قسمتي از آية 37.